Saturday, August 26, 2006

mind maps



پنج دقيقه بعد از شروع کنفرانسی که يک هفته تموم روش کار کرده بودم و 40 دقيقه ميخواستم راجب بهش حرف بزنم حرفمو قطع کرد!

- اگه حالا يه چيزی تو schema ی يکی به Selfconcept ش نخوره چيکار ميکنه؟!

"مرتيکه...ام..منظورم آقای محترم بنده 4-5 ماه واسه اين امتهان درس نميخونم که جنبعالی بنده رو مسخره بگيرين! حرف حسا بت چيه؟ منظور؟!"

-متوجّه سو التون نميشم! چی ميخواين بشنوين؟

خودشو جم و جور کرد.

-نه! چيز خاصی نميخو ام بشنوم!!!!! مساً له اينه که امروز تو Spiegel Online خوندم که چند تا ملّا تو يه مسجدی تو يه شهری از آلمان گفتن اينها يی که وومدن بمب گذا ری کردن هيچ هم مسلمون نبودن! احتما لاً اصلاً يه گروه راديکال مصيحی بودن!! به نضر شما اين رو با چه theory ميشه توجيح کرد؟!

نميدونستم بخندم يا گريه کنم!! بخندم که ميتونم راجع بهش تا فردا theory تحويل بدم يا گريه کنم که اينهمه خرزدم که از اين سو أ لها بشنوم! نه خنديدم نه گريه کردم، جوابشو دادم.

سو أ ل بعد ی بعد از 10 دقيقه تو ضيحا ت بنده و سر تکون دادن مداوم و رخشيدن چشم ايشون:

-خوب حا لا اصولاً جايگاه مذحب تو کجای selfconcept هه؟!

اوّل يه چند ثا نيه بهش که انگار نه انگار، منتضر جوا بش بود خيره شدم!! يعنی واقعاً يادش رفته بنده واسه امتحان رونشناسی رشد اينجام و درواقع از 30 دقيقه امتحان شفاهی 15 دقيقه کنفرانسم رو بايد بدم که با هزار تا مشکلات 200 صفحه study های مختلف راجع بهش پيدا کرده بودم و.. 15 دقيقه دوّم برای سو ألهای عمومی بود... برای اونهايی که نميدونن: روانشناسی رشد يعنی رشد در سن کودکی و بلوغ و غيره و هيچگونه ربطی به دين و سياست نداره! نه خير!! انگار نه انگار!! منو بگو که شب قبلش تو وان حموم سعی کرده بودم خستگی روز های قبلم رو دربيا رم و فکرم رو که پز از theory های مختلف راجع به اين وروجک های عر عرو بود رو خالی کنم و نشده بود. ذهنم شده بود حيات مهدکودکی که مربّی هاش theorist ها بودن...از سال 1859 تا امروز.. استخاره ام طولانی شد و اثری از اون همه بايدها رو تو چهره ی جا افتادش نميديدم...چشماش پشت عينک گرد و ته ريش سفيدش برق کنجکاوی ميزدن!! کنجکاوی؟! واسه چی؟!! که ميتونم به سو ألش جواب بدم؟!! کور خوندی! از اين بازيها با يکی ديگه بکن!!! جوابشو دادم!...به بهترين شکل ممکن!!!YESSS!!!

.................................................................

کل امتحان من 3 سو ال بود و 45 دقيقه بحث!! نمره ام 1 شد! يعنی 20. از دانشگاه که اومدم بيرون Imis برام پای تلفن جيق و ويق کرد که مرضم چيه که از خوشهالی سکته نميکنم؟! مرضم اين بود که satistied نبودم! بيشتر تئوری واسه تعريف جايگاه مذحب و سياست تو مخ همه جور آدمی پيدا کرده بودم تا از دانسته های رشدم خلاص بشام.

امتهان بعديم 3-4 هفته ديگه ست. نميدونم بهتره درس بخونم يا بجاش صبح تا شب اخبار گوش کنم و Spiegel online بخونم!!

4 Comments:

Blogger M said...

:))))
!ایول! حال کردیم
چه درسای خوبی دارین... کوفتت بشه :(

Saturday, 26 August, 2006  
Blogger M said...

:))
این نت ها رو الان دیدم.... الحق که با این دستخطت باید تو داروخانه کار کنی

Saturday, 26 August, 2006  
Anonymous Anonymous said...

khob, fekr konam kheili ghashang 4 sale ayandeye khodamo didam! shayad manam beram CNN o BBC khoondan!

Monday, 28 August, 2006  
Anonymous Anonymous said...

khob, fekr konam kheili ghashang 4 sale ayandeye khodamo didam! shayad manam beram CNN o BBC khoondan!

Monday, 28 August, 2006  

Post a Comment

<< Home