يک گفتگوی شبانه با شعر
ای از تو من بی من شده، از فکر تو گفتن شده
وز گفتنت بی من شده، وز بی منی تن تن شده
ای شعر جاويدان بمان، کز آفتاب بودنت
نعناع بخندد بر رهم، وان ره چنان روشن شده
رشدم بدادی با زمان، آهم کشيدی از قلم
ای بی قلم در ذهن من، باز آ که از تو من شده
يادم بدادی بازيت، نقاشيت بر دفترم
باز آ که از تو صورتم اين سالها احسن شده
گه کوتهی کردم به تو، گه بردمت تا کهکشان
نازت کشم کين ذهن من باز از تو آبستن شده
3 Comments:
...حالا فکرشو بکن میخواستی اینو پنگلیش بنویسی
بابا مستقلات دار
یه خونه بست نیست؟؟؟دو تا چطور ؟ سه تا راضیت میکنه؟
چقدر اساس داری که همش تو یه خونه جا نمی شه؟
ba kiii?!! ba man?! asbabkeshi kardam faghat! ye moddat ham ke aslan bikhaanemaan budam. ya ba mohammai?!!
Post a Comment
<< Home