استعداد خدادادی نسيم در محاسبات اقتصادی
روی دوچرخه فکر اين بودم که چرا به جای سفارش دادن اون مجموعه کتاب 10 جلدی 80 يورويی حالا يکی يکی دارم هر جلدش رو برا 10 يورو سفارش ميدم. به کتابخونه که رسيدم باز هيجان ديدن اون همه کتاب برم داشت. فکر کنم مشکل اين بود که کمی طول کشيد تا خانوم مسن سفارشم رو پيدا کنه که من شروع به حرکت به طرف قفسه ها کردم. وقتی گفت "بفرماييد پيداش کردم" با خودم در جنگ بودم:
- "برو مثل يه دختر خوب سفارشتو بگير، پولشو بده و برو خونه!"
-"نميخوام!"
-"پس آخه واسه چی ميشينی پای pc سه ساعت وقت ميذاری که چی بگيری؟"
-"آخه ببين چه باحاله!"
-"آره ولی فکر پولتو بکن!"
-"خوب از يه چيز ديگه ميذنم!"
-"مثلاً از چی؟! واسه همينشم داری از هزار تا چيز ميزنی!"
-"نه من الان يکی..فقط يه کتاب ديگه ميگيرم که برا يه مدّت داشته باشم."
-"همون بهتر که سفارش رو ميدادم بياد خونه. فوقش 2 يورو بيشتر ميشد."
صدای خودم رو شنيدم که ميگه: "خانوم من اينجا يه چرخی ميزنم، الان ميام!" و فکر چرخ و فلک تو کتابفروشی به لبخندم انداخت.
سوار دوچرخه که ميشدم تو کيفم منهای کتاب سفارشيم، يه کتاب 19 يوريی بود که خيلی وقت بود ميخواستمش و صبر کرده بودم قيمتش از 25 يورو بياد پايين + يه جلد ديگه از اون مجموعه + يه کتاب تازه اومده از اون دختر minister ايرلندی که 2 تا کتاب قبليش رو خوندم و چون تازه اومده تو ebay هم ارزونتر از 17-18 يوروش رو پيدا نکرده بودم... اه! آره! 25 يورو خريدمش!
تو solarium منتظر که نشسته بودم ديدم خانومه يه برگه تبليغ گذاشته تو پلاستيک خريدم که ليست يه سری کتاب رو نوشته که تو اين شعبه برا مدّت کوتاهی 3 تاش 10 يوروه! جلوی خودم رو بدجوری گرفتم که برنگردم کتابفروشيه. حالا همش تو فکر اون 3 تا کتابم از پريروز تا حالا!
1 Comments:
E! to ham ke eeeeeeeeeeeeeeeyyne khodami Nassim!!!!!...
Post a Comment
<< Home